قصائد حسينيةاكثر من رائعه فارسيه

تقليص
X
 
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة
  • عراقي وافتخر
    • Dec 2008
    • 353

    قصائد حسينيةاكثر من رائعه فارسيه




    فارسيه
    1
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2

    گه نظر می کند او سوی خيمه ها
    گه سوی علقمه می نمايد نگاه
    شده تنها حسين اين امير سپاه
    صف به صف گرد او لشگر کوفيان
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2

    بر رگ حنجرش خنجری بوسه زد
    خنجری بر لب حنجری بوسه زد
    بر رگ گردنش خواهری بوسه زد
    ناله دلخراش می زد از عمق جان
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2

    گرد نعش حسين هلهله شد بپا
    کوفييان شادمان خيمها در عزا
    غرق در خون شده کشته کربلا
    شد زمين پر خروش آسمان در فغان
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2
    مانده تنها حسين سوی او بی امان 2
    سنگ می بارد نيزه می آيد 2

    2
    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
    بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان
    فرياد فغان دارم دورديکش ميخانه
    هر سو نظر اندازی صد خاطره می سازی
    زآنها که سفر کردند دلشاد از اين خانه

    تا سر به بدن باشد اين جامه کفن باشد
    فرياد اباذرها ره بسته به بيگانه
    ای وای که يارانم گلهای بهارانند
    رفتند از اين خانه رفتند غريبانه
    ياران چه غريبانه رفتند ازاين خانه
    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
    بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان
    فرياد و فغان دارم دورديکش ميخانه
    هر سو نظر اندازی صد خاطره می سازی
    زآنها که سفر کردند دلشاد از اين خانه

    تا سر به بدن باشد اين جامه کفن باشد
    فرياد اباذرها ره بسته به بيگانه
    ای وای که يارانم گلهای بهارانند
    رفتند از اين خانه رفتند غريبانه
    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

    3
    ياحسين آنکه دل از غير تو ببريد منم 2
    آنکه لاجرئمه مهر تو نوشيد منم 2
    يا حسين آنکه دل از غير تو ببريد منم 2
    آنکه لاجرئمه مهر تو نوشيد منم 2

    آنکه از شوق به هنگام ولادت چون شمع 2
    عوض گريه در آغوش تو خنديد منم 2
    آنکه همراه تو آمد به صف کربلا
    پا به پای تو صميمانه بکوشيد منم

    نشنيده است کسی از سر ببريده سخن
    آنکه صوت ملکوتی زتو بشنيد منم
    آنکه با چوبه محمل سر خود را بشکست
    تا سر غرق به خونت سر اين تیغ منم

    آنکه از شوق به هنگام ولادت چون شمع 2
    عوض گريه در آغوش تو خنديد منم 2
    آنکه همراه تو آمد به صف کربلا
    پا به پای تو صميمانه بکوشيد منم

    نشنيده است کسی از سر ببريده سخن
    آنکه صوت ملکوتی زتو بشنيد منم
    آنکه با چوبه محمل سر خود را بشکست
    تا سر غرق به خونت سر اين تيغ منم
    يا حسين آنکه دل از غير تو ببريد منم 2
    آنکه لاجرئمه مهر تو نوشيد منم 2

    4
    گفتم کجا گفتا به خون
    گفتم چه وقت گفتا کنون
    گفتم چه وقت گفتا کنون
    گفتم سبب گفتا جنون
    گفتم نرو خنديد و رفت
    گفتم سبب گفتا جنون
    گفتم نرو خنديد و رفت
    گفتم که بود گفتا که يار
    گفتم چه گفت گفتا قرار
    گفتم چه گفت گفتا قرار
    گفتم چه زد گفتا شرار
    گفتم بمان نشنيد و رفت
    گفتم چه زد گفتا شرار
    گفتم بمان نشنيد و رفت

    آندم بريدم از زندگی دل
    که آمد به مسلخ شمر سيه دل
    او می دويد و من می دويدم
    او سوی مقتل من سوی قاتل
    او می دويد و من می دويدم
    او سوی مقتل من سوی قاتل
    او می نشست و من می نشستم
    او روی سينه من در مقابل
    او می کشيد و من می کشيدم
    او از کمر تیغ من آه باطل
    او می بريد و من می بريدم
    او از حسين سر من غير از او دل
    او می بريد و من می بريدم
    او از حسين سر من غير از او دل

    آندم بريدم از زندگی دل
    که آمد به مسلخ شمر سيه دل
    او می دويد و من می دويدم
    او سوی مقتل من سوی قاتل
    او می دويد و من می دويدم
    او سوی مقتل من سوی قاتل
    او می نشست و من می نشستم
    او روی سينه من در مقابل
    او می کشيد و من می کشيدم
    او از کمر تيغ من آه باطل
    او می بريد و من می بريدم
    او از حسين سر من غير از او دل
    او می بريد و من می بريدم
    او از حسين سر من غير از او دل
    او می بريد و من می بريدم
    او از حسين سر من غير از او دل
يعمل...
X